Raha PEN  رها پن

 

Register | Sign In | Password Forgotten? | Site Map | RSS | Tell a Friend | About Us| Contact Us | Home

 

 

نام نویسی | ورود برای انتشار | بازیابی کلمه ی عبور  | نقشه ی سايت | آر. اس. اس | رها پن را به دوستان خود معرفی کنيد;


Do you wish to join RAHA’s independent writers’ home?

آیا می خواهید به رها پن خانه ی نویسندگان آزاد بپیوندید؟


 

پذيرش سايت > فارسی > نقد ادبی > ادبيات زيتون

آمده است بعد از پايان توفان بزرگ و فرو نشستن خشم خدا ، نوح پيامبر براي مرتبه ي سوم كبوتري را از كشتي بيرون فرستاد و اين بار ، هنگام غروب آفتاب كبوتر در حالي كه برگ زيتون تازه اي به منقار داشت به نزد نوح بازگشت . داستان نوح با كبوتر و برگ زيتوني به منقار به فضا و زمان جديدي پا مي گذارد تا نوح و همراهانش روايتي ديگر و تصويرهايي جديد را ترسيم كنند . برگ زيتون نشانه ي صلح و آرامش در برابر خشم و توفان ، تا از پله اي به پله ي ديگر قدم گذاشته شود و حركتي در سطحي متفاوت به انجام برسد . انسان خودآگاه يا ناخودآگاه داستان را خلق كرد تا آرمان شهري بسازد كه براي رسيدن به آنجا تلاش و توانايي خود را محك بزند.او در نگرشي افلاطون مانند كه تصويري متفاوت ، دقيق ترو بسيار قابل لمس تر از آنچه كه داشت را مي خواست . تصوير انساني كه از تمام آنچه در درونش مي گذرد شكل گرفته باشد و يا حتا آنچه كه از بيرون به درون او پا مي نهد و او را صيقل مي زند ،‌ بيروني كه او نتوانسته است براي آن و رفتار ديناميكي آن تعريفي دقيق و جامع وضع كند ، و دروني كه هنوز نتوانسته است براي وضع قانوني جامع در برابر پيوندها ، حركت ها و شكسته شدن لايه لايه هاي انرژي و اتم هايش و رها شدن آن ها و از شكلي به شكل ديگر در آمدنشان به تعريفي همه جانبه برسد ، نتوانسته است خود را به دريچه اي برساند كه از آن جا مشرف بر همه چيز و همه جا به خود و نقاط اتصال خود بنگرد. ويا او با نگرشي ارسطو مانند كه هر جزء را در حد همان پديده بنگرد بي مفهوم كليات و سنگيني عالم كيهاني را به دوش كشيدن . تا از هر جزء به وجود رسيد و هر چيز را بي آن كه به وراي عالم تخيل و آرمان شهر ها رفتن برساند ، در جايگاه ارزشي خود به نظاره بنشاند. دو دريچه تا دو فضاي بي كران از مفاهيم كلي يا جزيي را بررسي كند و ادبياتي را بر اساس شالوده اي فكري بنا نهد . داستان بنويسد ، شعربسرايد ، نقاشي كند ، بنوازد ،و… لحظات حضور را ثبت كند تا هر لحظه براي خود هويتي بيايد و شناسنامه اي داشته باشد . ادبيات و در تعريف كلي تر هنر قديمي تر است يا انسان ؟ هنر بود و انسان آمد تا آن را كشف كند، بنويسد ، بسازد ، بتراشد ، برقصاند ويا انسان آمد تا از ميان فضايي دوگانه از تضاد براي زدن پل مطمئن و آوردن فضاهايي مترادف و هم خوان تلاش كند . هستي در برابرش واژه ي نيستي را دارد ، دو فضاي كاملاً متفاوت و جدا از هم و يا شايد در دل هم ريشه زده و از هم انرژي مي گيرند . انسان با حضور در دنياي تضادها به كشف ديگر فضاها در زبان دست زد . در برابر قدرت ، عجز را گذاشت . در برابر خدا ، شيطان را نشاند،‌در برابر خير ، شر قرار گرفت . در برابر خوبي ، بدي ، در برابر عدالت ، ظلم ، زندگي و مرگ ، حركت و سكون ، آرامش و تلاطم ، جنگ و صلح ، و… حضور با احساسي دوگانه در خود در ميان جهاني دو گانه از تمام آن چه در درون او مي گذشت . تعريف ها پا به پاي زمان از شكلي به شكل ديگري تغيير مي كنند و هر بار كه گامي فراتر برداشته مي شود تعريفي گاه بسيار متفاوت تر از واژه ها و دنياهاي ذهني آنان داده مي شود تا به عينيت و قابل لمس بودن برسند . انسان نياز دارد تا مثلاً خوبي را رسم كند و آن را از حد ذهني بيرون آورده و به جهان عيني وارد كند و اين كار را در دايره ي هنر و دانش تعريف مي كند. مي نويسد و كشف مي كند و نوشتن قانوني را براي رساندن او به ايده آل هايش در خود مي نشاند . به نوشتن برمي گرديم آن جا كه سعي دارد تا جهان هاي متفاوت درهم تنيده شده را به تصوير بكشد و به سطحي عميق تر و جامع تر از ظاهر رويدادها خود را برساند . انسان به جايي رسيده است كه بايد پا به پاي زمان شتاب بگيرد و بدود . زمان او را شكل مي دهد و يا بالعكس اين اوست كه زمان را مي سازد ؟ اين معادله از هر كجا نوشته شود در نتيجه ي كلي آن فرق چنداني ندارد و آن شتاب گرفتن تعريف ها ، درك ها و حركت هاست . انسان در فاصله ي بين دو ثانيه متولد مي شود ، شكل مي گيرد و از بين مي رود و به شكلي جديدتر پا مي نهد . اين شتابي است كه از تصويرهاي ذهني خود او و با كمك دانش ريشه زده به تصوير هاي عيني تبديل شد ، پوسته تركاند و انرژي اش را رها كرد . حركتي كه نمي تواند متوقف شود . ادبيات اين مسير آمده را مي شناسد ، چرا كه پا به پاي او قدم برداشته ، ايستاده ، دويده و امروز به كشف هسته و لايه هاي انرژي كتفاوت آن دست زده است . با هرشخص و شيئي او نيز آرام آرام پا به جهان بيرون گذاشت و خود را كشف كرد و تصويري جديدتر از همان شخص را در برابر او گذاشت . از دنياي افسانه ها به واقعيت هاي روزمره پا گذاشت . از رويكرد عاشقانه ي محض به معناهاي متفاوت از عشق و عشق هاي حل شده در اجتماع رسيد ، از طبقات مختلف جامعه گذشت و تمام آن ها را در يك رديف نوشتاري قرار داد . سكوت در برابر اعتراض و اعتراض در برابر سكوت . انقلاب در برابر استبداد و مفاهيم پوسته تركاندند و از دايره ي ذهنيات دور از دست به قابل لمس بودن و تعريف شدن رسيدند . جهان ذهني هر انساني به جهاني عيني تبديل شد ، چرا كه ديگر هر فرد خود جهاني است . هر فرد در تعريفي جداگانه از دايره ي كلي انسان مي نشيند ، زندگي مي كند و زمان را تجربه مي كند . و شايد به اين دليل امروز به تعداد هر فرد ي مي توان تعريفي از انسان ، ايدئولوژي و روند تكامل و يا سقوط باورها را داشت. نيازها بستري براي خلق انديشه هاي متفاوت بوده است . آن جا كه از استبداد به ستوه مي آيد قدعلم مي كند و بناي جهشي بزرگ را پي ريزي مي كند و واژه اي به نام انقلاب را از تعريفي معمولي بيرون مي آورد و جان مي بخشد . انقلاب فرانسه ، انقلاب روسيه ، و هر انقلابي ديگر در گوشه گوشه ي محيط زندگي او اعتراضي است بر روند يك سويه ي زندگي و تحميلي كه او را خسته مي كند نوشتن جديدي پا به عرصه ي ظهور مي گذارد و انسان سطح ديگري از ادبيات را خلق كرده و تجربه مي كند . نيازها آنگاه كه در بستري گسترده از دايره ي زندگي يك فرد به حركت در مي آيد و پيش مي رود زمينه ساز پيدايش هاي متفاوتي مي شود . آنجا كه جنگ در سطحي وسيع او را خسته مي كند و دلايلش را براي ادامه ي آن كم رنگ و كم رنگ تر مي كند ، نيازي عميق تر او را وادار مي كند تا بايستد و نگاهي دوباره بيندازد و اين بار از آرامش و صلح بگويد . خاستگاه ها در هر زماني متفاوت هستند و مي شوند ، وقتي به شتابي بيشتر از دايره ي توانايي فرد گردن گذاشته مي شود آن گاه با هر حركت سريع از لايه اي به لايه ي ديگر و از خواسته اي به خواسته اي ديگر انسان پرت مي شود ، فرو مي رود و شاهد تجزيه و تركيبي جديد و متفاوت از خود مي شود . زمان پيدايش هر نوع نوشتني از مسيري پيموده شده خبر مي دهد و هر رويكرد تولد افقي جديد بوده است براي به تعادل رساندن پرسش ها ، جواب ها و تضادهاي درون و بيرون . حال گاهي تنها به پرسش هاي بيروني جواب داده شده است كه اين نديده گرفتن درون خلأ بزرگي را در انديشه او به وجود آورده ويا فقط به درون نگاه شده است كه مواجه ي آني با بيرون او را مي شكند ، ويا به تعادلي در بين اين دو ديدگاه بايد برسد . دامن زدن به جنگ ها و كشتارها در بيرون نتيجه اي جز شكستن نظام هاي انديشه ي درون نيست ، براي به تعادل رساندن تضادهاي آشكار و پنهان بيرون نمي توان تنها با نيزه اي در دست به جلو دويد . انساني كه به جنگ فرمان مي دهد به نابودي فرمان داده است. اين حركت را نبايد با پايداري و پس زدن يك و چند هجوم اشتباه گرفت ، اما چگونگي مقاومت مهم است ، گاندي و فلسفه ي عدم خشونت او برخاسته از ديدگاهي است كه انسان امروزي را وادار به تعمق و درك تضادها و پيداكردن راه حل مي كند . نه پس زدن ، نابود كردن و جواب جنگ را با جنگ طلبي و مستعمره بودن را با استعمار گر شدن . آنجا كه نرودا ، لوركا ، پاز ، الوار ، اخماتوا ، گوركي ، تولستوي ، داستايفسكي ، شاملو و … از انديشه اي غني شده از واقعيت هاي دروني و بيروني صحبت مي كنند و اعتراض مي كنند، زير ساخت فلسفه ي فكري آنان را مي توان ريشه گرفته از كلامي راستين ، واقعي ، قابل لمس در دنياي انساني با تعريفي درست تر از صلح و دوستي دانست . ادبيات امروز مي داند كه هر فرد خاستگاه انديشه اي است كه براي ماندن از تمام قدرت خود استفاده مي كند و آنگاه كه اين انديشه رويكردي تجاوزگرانه و منفعت جويانه داشته باشد زمينه ساز بحران و بحران هاي عميقي مي شود كه نه فقط خود او كه عده اي را با خود در ورطه ي خطر مي اندازد و مي داند حذف نبايد كرد بلكه بايد آموخت تا بشنوند .هيتلر ، پينوشه ،و هر نظام استبدادي و ديكتاتوري نخواستند تا جواب بشنوند ، آنان براي پاك كردن صورت مسئله ها به قيمت حذف انسان ها از مقابل زاويه ي ديد خود اقدام كردند . ادبيات امروز خود فلسفه اي است كه از چراها و جواب هاي آن شكل گرفته است ، واقعيت هاي بيروني را مي شناسد و مي داند براي به تعادل رساندن تضادهاي درون و بيرون هر فرد نمي توان آن را پاك كرد چرا كه مي داند به شكل ديگر و شايد قوي تر در مكاني ديگر سر بيرون آورده و اثر بزرگتري از خود را به جا بگذارد . آن چه ادبيات امروز را به سمت ساخت بستري جديد و متفاوت از مسير آمده و شتاب گرفته سوق مي دهد نياز به درك جديد و برقـراري پيـوندبيـن جهانـي دوگانه و رسـانـدن به تعادلي مطمئن از واقعيت هاي بيرون و درون است . انسان امروزي پلي مطمئن و محكم را خواهد ساخت كه مي تواند از آنجا ادامه ي مسير بدهد و بي نگراني از سقوط به خود آموزش مي دهد تا به جواب برسد ، نه حذف كردن پرسش ها . ادبيات زيتون مي تواند از ديدگاه ها و زير ساخت هاي انديشه ي مناسب با ساختاري محكم به انسان بياموزد تا از افقي جديد و بازتر به باور كردن و احترام به باورها در جهاني بزرگ از ديدگاه ها و ايدئولوژي هاي گاه بسيار متفاوت برسد . نظام هاي فكري كه امتحان خود را پس داده اند جوابگوي نيازهاي چگونه انديشيدن امروز نيستند . جنگ و خفقان در حد وسيع نيز نمي تواند انرژي مهار شده را به درون هسته برگرداند و اين ها نتيجه اي جز كشتار و ويراني و طغيان هاي مخرب نخواهد داشت . آن چه انسان امروزي را براي گذشتن از ورطه مي تواند كمك كند ، انديشه اي بار گرفته از فرو نشستن خشم است . ادبياتي با فلسفه اي به تعدل رسيده ، برگ زيتوني كه نشانه اي است از زندگي با افق و بستري جديد آنگاه كه در جايي ايستاده ايم كه جنگ ، ترور ، كشتارهاي دسته جمعي ، خفقان ، فقر و ديكتاتور مآبانه حكومت كردن ها همه چيز را به درون توفان مي كشاند .


Share this page  

Balatarin, BackFlip, BackFlip, BackFlip, del.icio.us, Bibsonomy, BlinkList, BlogMarks, CiteUlike, Digg, Diigo, DZone, Fark, FeedMeLinks, Furl (alt.), Google, Jots, Linkagogo, LinkRoll, Lycos, ma.gnolia, Markabboo, Netscape, Netvouz, Newsvine, NowPublic, PlugIM, reddit, Rojo, Scuttle, Simpy, SiteJot, Smarking, Spurl, Squidoo, Taggly, tagtooga, Wink, Wists

پاسخ به اين مقاله

Kabul Press

www.kabulpress.org

www.frogbooks.net

www.ipplans.com

 

Register | Sign In | Password Forgotten? | Site Map | RSS | Tell a Friend | About Us| Contact Us | Home

نام نویسی | ورود برای انتشار | بازیابی کلمه ی عبور  | نقشه ی سايت | آر. اس. اس | رها پن را به دوستان خود معرفی کنيد;


Copyright© Blog RAHA- World Independent Writers' Home 2000-2010/ Authors

کليه ی حقوق محفوظ و متعلق به رها پن خانه ی نویسندگان آزاد و نویسندگان می باشد