از خوانندگان و نيز از علاقمندان می خواهم در بحث های اين چنينی کابل پرس شرکت کنند. تصميم گرفته ام در کابل پرس در کنار مسايل اجتماعی و سياسی، مسايل مربوط به ادبيات و هنر هم بصورت جدی تر دنبال شود. چرا که معتقدم داعيه داران شعر و ادبيات امروز افغانستان بايد آثارشان را در فضای باز قرار دهند و در گوشه ای نخزيده و آثارشان را بدون يک نقد و محک جدی، بر ادبيات تحميل نکنند. من از خوانندگان می خواهم بدون در نظر گرفتن اينکه دو نوشته ی زير از آقای لطيف ناظمی ست، ديدگاه های خود را درباره ی آن بيان کنند. بگويند که در اين دو کار چه چيز تازه ای نهفته شده که قبلا به مراتب بهتر از آن در شعر و ادبيات فارسی، توسط بزرگان آن، سروده نشده است. در کجاهای اين دو کار تقليد صورت گرفته؛ از چه چيزهايی تقليد شده و چرا؟
اميدوارم حالا شاعران به درست يا نادرست " نامدار افغانستان" ، از اين مساله نرنجند و اين مساله را يک برخورد جدی به ادبيات بپندارند و نه برخوردی شخصی.
حريق سرخ
ای باغ در غم تو چه تنها گريستم
کوهم، ز دوری تو چو دريا گريستم
آنجا گرفت دامن جانت حريق سرخ
چون ابر نوبهار من اينجا گريستم
هر چند در شبان شبيخون نديدمت
بر ياد هر درخت تو اما گريستم
وقتی که در حريم تو تازيد باد شب
بر غارت بکارت گلها گريستم
در سوگ خشکسالی و قحط بهار تان
ای باغ، ای درخت چه تنها گريستم
اگر به خانهء من ميروی
اگر به خانهء من ميروی بهار بياور
سبد سبد گل نارنج از آن ديار بياور
هزار کوچه لبالب ز خوشه خوشهء خورشيد
هزار باغ پر از سايهء چنار بياور
چمن چمن پر از آواز سبز سبز قناری
و برکه برکه نسيمم ز رودبار بياور
دريچه ها پر از آن آبی مشبک من کن
ستاره های فروزنده بيشمار بياور
هوای تازه و نمناک دره دره وحشی
سکوت سنگی و معصوم کوهسار بياور
چو آفتاب نشيند به شانه های هريوا
از آن غروب به شبهای انتظار بياور
شبی بدزد شميم تمام تاکبنان را
گل بهار ز دامان گلبهار بياور
طنين شکوه خيل کبوتران خدا را
ز پشت گنبد مولا علی نثار بياور
سلام من برسان بر اسير درهء يمگان
ز شهر زلزله ها، لعل آبدار بياور
چهار خمکده از باده های تلخ نرون را
دو مهر ماه انارم ز قندهار بياور
عبير و عنبر و عود و سپند و مشک و قناويز
گلاب و صندل و ريحان جويبار بياور
ز کوچه باغ پر از ياد خاطرات قديمی
شبانه بگذر و يکدسته بوی يار بياور
شعر از سايت فردا و عکس از سايت آسمايی