Raha PEN  رها پن

 

Register | Sign In | Password Forgotten? | Site Map | RSS | Tell a Friend | About Us| Contact Us | Home

 

 

نام نویسی | ورود برای انتشار | بازیابی کلمه ی عبور  | نقشه ی سايت | آر. اس. اس | رها پن را به دوستان خود معرفی کنيد;


Do you wish to join RAHA’s independent writers’ home?

آیا می خواهید به رها پن خانه ی نویسندگان آزاد بپیوندید؟


 

پذيرش سايت > فارسی > دیدگاه >  لوركا و اسپانيا معادل هم هستند

 لوركا و اسپانيا معادل هم هستند

جمعه 1 ژانويه 2010, بوسيله ى محمد باقر کلاهی اهری



Send this page to your friends
این صفحه را به دوستانتان بفرستید
;
;

به نظر من لوركا و اسپانيا معادل هم هستند و هم را به خاطر مى آورند و بنابراين من درباره لوركا اول از اسپانيا شروع مى كنم در موضوعى كه آن را مى نامم رنسانس اسپانيا :

 اسپانيا على رغم پيشينه اى كه به نام سروانتس مزين است به گمان من رستاخيز خود را پس از جنگ جهانى اول به ظهور رساند. اروپا وامانده از اولين جنگ جهانى در ميان دولت هاى فراملى و بزرگ ، به لبه ى پرتگاه پوچى و نهيليسم رسيده بود و در فرم هاى هنرى هم ، اين خستگى و دلمردگى را بازتاب مى داد تا اين كه جنگ هاى داخلى اسپانيا چراغ اميدى روشن كرد در ذهن خسته ومايوس روشنفكران ‌و هنرمندان.

رويكرد دسته جمعى نويسندگان هنرمندان و قلم به دستان كه تفنگ به دوش گرفتند و خطوط جبهه ى جمهورى خواهان را به هنرستان و دبستان پرفروغى تبديل كردند تاريخى و تماشايى ، مثلاً آندره مالرو كه بعدها در دولت مارشال دوگل به وزارت فرهنگ فرانسه هم رسيد با يك قارقارك پرنده و هواپيمايي ناقص ، نيروى هوايى براى جمهورى خواهان رو به راه كرد! چه كارها و آثارى كه از دل وقايع اين جنگ ، موضوع يابى و مضمون سازى نشدند و اگر مثلاً دهكده ى گرونيكا زادگاه پيكاسو در طى همين جنگ بمباران هوايى نشده بود تابلو گرونيكا كه اوج هنر اين استاد است خلق نمى شد. آثار به وجود آمده از دل اين حادثه تاريخى ضمناً خصلتى چند وجهى دارند كه مضمون آزادى و تعهد و شهامت و عشق و امثال اين ها را كه گوهره ى هنر ناب هستند در بطن خود جاى داده است كه نمى دانم چرا الان اسم نمايش نامه مشهور برتولدبرشت با نام تفنگ هاى ننه كارار به ذهنم مى رسد كه در جاى خود يكى از مشهورترين كاركترهاى مادر را نشان مى دهد .

حسن اين رنسانس هنرى اسپانيايى يكى در اين است كه در عصر به وجود آمده اگر نه ظهور نابغه اى مثل لوئيس بونوئل سينما گر نامدار اسپانيايى ممكن نبود و يا مثلاً اگر در اين عصر ، تكاپوهاى انسان شناسى منجر به ظهور مسائلى مثل روانكاوى و طرح موضوع خودكاوى ذهن و ضمير ناخودآگاه نشده بود آيا سوررآليسم اسپانيايى ظهور پيدا مى كرد و يا مثلاً فيلم سگ اندلسى ساخته مى شد؟!

و ظهور سالوادور دالى نقاش سوررآليست اسپانيايى با دنياى جادويى اش آيا در عصرى پيش از آن ممكن بود و يا حتا آثار پيكاسو و آدم نمايى كوبيك اين نقاش اسپانيايى پيش از ورود انسان به قرن بيستم ممكن بود؟

از اينجا مى شود وارد اين موضوع شد كه اساساً آثار لوركا در مركز ثقل چنين حوادثى و چنين روزگارى شكل يافته و شاعر با تمام آگاهى و غريزه ى خود به درون اين حوادث پرتاب شده بود و مرگ فجيع اش شاهدى ديگر بر عجايب اين روزگار بود . لوركا را به خاطر سرودن شعرى تيرباران كردند كه در آن بعداز ظهر نحس حتا نتوانست آن را به خاطر بياورد.

حالا مى خواهم بپردازم بر تاثير لوركا در شعر نوين ايران

به نظر مى رسد كه شعر فارسى بيش از آنكه از دست قالب هاى شعر كهن خسته باشد از دست موضوعاتى كه دچار تكرار شده بودند خسته بود و چون آوردن موضوعات جديد در قالب هاى تكرارى ممكن نبود و جالب از آب در نمى آمد فرم هايى را جستجو مى كردند كه سرانجام نيما بود آن را يافت و عرضه كرد فقط به عنوان نمونه شعر جغد جنگ ملك الشعرا بهار را به خاطر بياوريم كه نام ادرات جنگى را با چه اشكالاتى به خواننده منتقل مى كند.اما تكرار مضامين نيما هم توسط ديگران ممكن نشد زيرا اينجا از يك رودخانه بيش از يك بار نمى شود عبور كرد. شعر نيما به طبيعت مازندران متكى بود كه با شيوه زندگى نيما در كودكى و جوانى مربوط بود و موضوعى بسيار شخصىبود ، و ديگران نمى توانستند در همان موتيف ها شعربگويند. پس بايد به سراغ افق ها ، مضامين و تصاوير ديگر رفت . مثلاً اخوان از درون دنياى اساطير ايرانى اين لوازم را به دست آورد و قلمرو افسانه هاى بومى را بازسازى و روايت كرد و انسان خودش را در آن اقاليم جستجو كرد .

پيوست يك:

ادبيات ملت ها هميشه از هم سود مى برد و اين موضوع همه جائيست . گابريل گارسيا ماركز مشهورترين نويسنده ى رآليزم جادوئى درباره مهم ترين اثر خودش كه ما آن را به نام صد سال تنهايى مى شناسيم ، مى گويد كه نمى دانسته اين اثر را چطورى و از كجا شروع كند. ماجرا درباره ى يك شهر خيالى به نام ماكانداست ، مى گويد وقتى داستان مسخ اثر مشهور فرانتس كافكا را خواندم كليد كار به دستم آمد. كافكا گفته بود: يكروز صبح وقتى گريگوارساسا از خواب بيدار شد ديد تبديل به يك سوسك شده .

ماركز مى گويد: وقتى سرهنگ آئوربيانو بوئنديا در مقابل جوخه اعدام قرار گرفت ناگهان به ياد روزى افتاد كه پدربزرگش او را به تماشاى يخ برده بود . در آن سرزمين گرمسير كسى يخ را نديده بود تا اين كه يك سرمايه گذار آلمانى كارخانه اى براى توليد يخ ايجاد مى كند و محصول خود را طى مراسم جشن گونه اى در ميدان شهر به نمايش مى گذارد و اهالى به تماشاى آن مى دوند.در آنجا يخ شكل جادويى آب است كه خصلتى فناپذير دارد و جوهره ى رمان را تشكيل مى دهد .

پيوست دو:

 مسير ترجمه كليله و دمنه و هزار و يك شب را در دنيا نگاه كنيد مثلاً در جريان شعر نو دهه چهل كه گفتيم دنبال مضمون يابى و گرته بردارى بود يك وقتى ترجمه كتاب مقدس و مخصوصاًعهد عتيق مطرح شد كه شعر معروف آيه هاى زمينى فروغ فرخزاد از آن سودد برده يا استفاده از غزل هاى حضرت سليمان در خيلى از شعرها. حالا شعر لوركا هم وقتى ترجمه شد دهن به دهن گشت من الان ترجمه هاى آقاى بيژن الهى به ذهنم مى رسد منتها وقتى احمد شاملو به ترجمه دسته اى از اين شعرها پرداخت با آن ها كار ديگرى كرد مثل كارى كه مثلاً فيتزجرالد با اشعار عمرخيام خودمان در زبان انگليسى كرده بود يعنى آن ها را در ذهن و زبان خودش كشت داد و رويانيد و تكثير كرد كه حادثه اى در ادبيات انگليسى بوده حالا شاملو هم اين ها را در شعر فارسى بازآفرينى كرد اين اشعار مميزات شعر فارسى مثل وزن را هم دارند كه سوگنامه ايگناسيو قهرمان ملى گاو بازى اسپانيا مشهور است. جاذبه هاى شعر لوركا براى شاعران از اين قبيل بود كه شعر لوركا داراى عنصر هيجان و عاطفه و غافلگيريست و آني دارد كه لوركا آن را لازم شعرمى داند و نوعى جاذبه جادوئيست. مثل شعر حافظ كه گوته را سحر كرد و باعث ديوان شرقى در شعر آلمان شد علاوه بر اين نوعى ساختار و كرسى چنينى دارد كه مستعد نمونه برداريست و توصيف مكان ها كه موجز و شگفت انگيز است و طبيعت گرايى آن همان طور نو است اگر چه اسپانياى لوركا هم مثل مازندران نيمايوشيج بسيار شخصى و خياليست.

نمونه ها فراوان اند ، قهرمانان و شهسواران لوركا بر خلاف دن كيشوت اصلاً به سخره گرفته نمى شوند و مرگشان سخت تراژيك و غم انگيز است و به فضاى سياسى يك دوره از تاريخ معاصر ما قابل تحويل است و اساساً شعر نو بعد از وقايع 28 مرداد دنبال حرف هاى اجتماعى سياسى بوده به هرحال اين تاثيرات از طريق شعر شاملو بيشتر نمد پيدا كرد و در جريانى موسوم به شعر ناب هم در آن سال ها ديده شده است البته همه اين ها مستند به يك لوركاى ترجه ايست كه مى توانيم آن ها را بخشى از ادبيات معاصرمان بدانيم. 

پذيرش سايت > فارسی > دیدگاه >  لوركا و اسپانيا معادل هم هستند


Share this page  

Balatarin, BackFlip, BackFlip, BackFlip, del.icio.us, Bibsonomy, BlinkList, BlogMarks, CiteUlike, Digg, Diigo, DZone, Fark, FeedMeLinks, Furl (alt.), Google, Jots, Linkagogo, LinkRoll, Lycos, ma.gnolia, Markabboo, Netscape, Netvouz, Newsvine, NowPublic, PlugIM, reddit, Rojo, Scuttle, Simpy, SiteJot, Smarking, Spurl, Squidoo, Taggly, tagtooga, Wink, Wists

Kabul Press

www.kabulpress.org

www.frogbooks.net

www.ipplans.com

 

Register | Sign In | Password Forgotten? | Site Map | RSS | Tell a Friend | About Us| Contact Us | Home

نام نویسی | ورود برای انتشار | بازیابی کلمه ی عبور  | نقشه ی سايت | آر. اس. اس | رها پن را به دوستان خود معرفی کنيد;


Copyright© Blog RAHA- World Independent Writers' Home 2000-2010/ Authors

کليه ی حقوق محفوظ و متعلق به رها پن خانه ی نویسندگان آزاد و نویسندگان می باشد