Raha PEN  رها پن

 

Register | Sign In | Password Forgotten? | Site Map | RSS | Tell a Friend | About Us| Contact Us | Home

 

 

نام نویسی | ورود برای انتشار | بازیابی کلمه ی عبور  | نقشه ی سايت | آر. اس. اس | رها پن را به دوستان خود معرفی کنيد;


Do you wish to join RAHA’s independent writers’ home?

آیا می خواهید به رها پن خانه ی نویسندگان آزاد بپیوندید؟


 

پذيرش سايت > فارسی > داستان > رعشه ی کلاويه ها بر پوست

رعشه ی کلاويه ها بر پوست

دو شنبه 17 نوامبر 2003, بوسيله ى سعید طباطبایی



Send this page to your friends
این صفحه را به دوستانتان بفرستید
;
;

صبح كه از خواب بيدار شدم مثل هميشه تن برهنه‌اش را ديدم كه درست در منتهااليه تخت قوس خورده بود. غلتي زدم و نزديك‌اش شدم. دستم را زير بغل‌اش گذاشتم و آرام به پايين سراندم. او هم غلتي زد و به طرف من آمد. در بغلم بود. شانه‌اش را كه جلوي لبانم بود بوسيدم. كش و قوسي به خود داد. به او گفتم از رختخواب هرچه زودتر خارج شويم. دچار كسالت شده بودم. خواب زياد آزارم داده بود. هروقت صبح‌ها بيكار بود و مي‌خواست بيشتر بخوابد گريز از رختخواب براي من هم ناممكن مي‌شد. تختخواب به باتلاقي بدل مي‌شد كه هرچه بيشتر در آن دست و پا مي‌زدم فروتر مي‌رفتم. پيشانيم را، نقطه‌ي رستنگاه موهايم را بوسيد. خميازه‌اي كشيد و دوباره به تن‌اش كش و قوسي داد.

ميله‌هاي بالاي تخت را محكم گرفته بود. انگار سوار بر كشتي در حال غرق شدني‌ است. ميان آغوشم بود و خميازه مي‌كشيد. نوازشش كردم. زبري پوست دستم را در برخورد با پوست لطيف بدن‌اش حس مي‌كردم. گردن‌اش را ماليدم. مثل گربه به خرخر افتاد. دستم را از فراز ستون فقراتش حركت دادم و تا گودي باسن، انگشتانم را پيش بردم. مثل گربه‌اي بود كه در آفتاب خوابيده باشد. به سوي پنجره غلتي زدم. از پنجره نور ملايمي مي‌تابيد و حرارتش روي تخت را گرم مي‌كرد. به او پشت كرده بودم و از لاي پرده، به ديوار سيماني ساختمان روبرو نگاه مي‌كردم. از پشت بغلم كرده بود. چيزي درباره‌ي گل‌هاي آپارتماني مي‌گفت. مثل اين بود كه كسي پشت گوشم كاهو بجود، از حرف‌هايش سردرنمي‌آوردم. مثل خيلي وقت‌ها به خطوط غريبي كه بر ديوار سيماني نقش بود خيره بودم. نقش‌هاي اتفاقي سيمان و خطوط ايجاد شده از ماله‌ي بنايي شبيه نت‌هاي موسيقي بود. احساس كردم كه اين خطوط يك دفتر نت است كه بر بلنداي ساختمان نقش زده‌اند. ممكن بود مثلا اثري از شوپن باشد. ميان آن خطوط سيماني آواي موسيقي را احساس مي‌كردم. در اين لحظه كه صداي جويدن كاهو جاي خودش را به گازهاي مداومي از گردن و شانه‌ها مي‌داد دوست داشتم كاري از شوپن بشنوم. مي‌خواستم ميان كاست‌ها و سي‌دي‌ها بگردم حتا يك قطعه‌ي كوتاه هم كه شده با صداي بلند از شوپن بشنوم.  دستش را روي شكمم حركت مي‌داد. انگار ميان موهاي شكمم دنبال چيزي مي‌گشت. مثل دستي كه آن نقش‌ها‌ي سيماني را روي داربست به تصادف ايجاد كرده بود. ديوار يكسره سيماني بود و پنجره درست رو به آن باز مي‌شد. اولين روزي كه از پنجره‌ي گشوده‌ي اتاق خواب چشمم به ديوار افتاد فكر كردم كه چه بدسليقگي‌اي. اين ديوار را مي‌شد به بوم نقاشي بچه‌ها بدل كرد. . فرض كن يك داربست فلزي، رنگ و قلم‌مو. آن وقت يك گالري هميشگي روبرويم قد كشيده كه روزهاي متمادي مي‌توانم در آن نگاه كنم. انگشت‌هاي پيانيست همچنان روي شكمم ضرب داشت. روي پوستم رعشه‌ي كلاويه‌ها را حس مي‌كردم. از طبقات بالاتر صداي آب مي‌آمد. به مردي فكر كردم كه ممكن بود درست بر بالاي من، آن‌سوي سقف خفته باشد. مرد شايد در آغوش زني بود و … شايد با دست‌هايش اندام او را لمس مي‌كرد. كم‌كم به اوج سرخوشي مي‌رسند. مرد يكباره از زن جدا مي‌شود و در همان حال‌ كه رعشه… آب بدن‌اش فوران مي‌كند و درست آن بالا بر روي صورت من مي‌ريزد. دست‌هايش را حس مي‌كردم كه موهاي بدنم را مي‌جورد و تنش را كه ماهي‌وار به تنم مي‌ماليد. به صداي آب گوش مي‌كردم كه مثل باران بود. آب كه كف‌هاي تني را مي‌شويد.  از روي سر عبور مي‌كند و در امتداد موها روي سينه و پستان مي‌غلتد. كف ‌هاي روي شكم را مي‌شويد و به سوي حفره چاه سرمي‌خورد. آب‌هايي كه تن‌هاي متفاوتي را شسته در فاضلاب به هم مي‌پيوندند و از كنار اتاق خواب، از پشت سر من مي‌گذرند. به ران‌هايم دست مي‌كشد. انگار صداي موسيقي است. شايد از ساختمان روبرو مي‌آيد. فكر مي‌كنم موسورسكي است. زني روي پاهايش بلند مي‌شود. چرخ مي‌زند. روي انگشتانم بلند مي‌شوم. هميشه دوست داشتم بالرين باشم. در يك دايره چرخ بزنم. پاهايم را تا 180 درجه باز كنم. با لباس سياه چسبان. نقش عقابي را بازي كنم. با حركات نرم از سن فاصله بگيرم. روي سن پخش شوم. حتا توي خود آتش بگيرم. شايد مثل يك ققنوس، شعله‌هاي سياه را به نمايش بگذارم. چرخي بزنم و شعله‌ها. مي‌فهمم كه از رختخواب برخاسته است. از حمام صداي آب مي‌آيد. غلتي مي‌زنم. شيشه‌ي بخار گرفته را مي‌بينم و صداي پرنده را كه از آشپزخانه مي‌آيد. در لوله‌ي هود آشپزخانه پرنده‌ها لانه كرده‌اند. صدايشان همه‌ي فضا را پر كرده. به سمت پنجره برمي‌گردم. باز ديوار سيماني را نگاه مي‌كنم و صداي پرنده و آب كه انگار سمفوني‌اي از شوپن مي‌سازند.

پذيرش سايت > فارسی > داستان > رعشه ی کلاويه ها بر پوست


Share this page  

Balatarin, BackFlip, BackFlip, BackFlip, del.icio.us, Bibsonomy, BlinkList, BlogMarks, CiteUlike, Digg, Diigo, DZone, Fark, FeedMeLinks, Furl (alt.), Google, Jots, Linkagogo, LinkRoll, Lycos, ma.gnolia, Markabboo, Netscape, Netvouz, Newsvine, NowPublic, PlugIM, reddit, Rojo, Scuttle, Simpy, SiteJot, Smarking, Spurl, Squidoo, Taggly, tagtooga, Wink, Wists

2 پيامهاى سخنگاه

  • رعشه ی کلاويه ها بر پوست 3 اوت 09:56, بوسيله ى Anonymous

    I enjoyed reading your posts. It seems that you all have good ideas about communicating with your children and grandchildren. And that is great to see how positive you all are with them
    Buy Research Paper
    Buy Term Paper
    Buy Essay
    Buy Dissertation
    Buy Thesis

    پاسخ به اين پيام

    • رعشه ی کلاويه ها بر پوست 5 نوامبر 10:51, بوسيله ى tinnas

      To convert pdf files to the formats you needed to , turn to pdf converter for mac | pdf converter | pdf to image || pdf to swf converter | pdf to Word | pdf to flash converter | convert pdf files | pdf to flash for mac | pdf to powerpoint converter | convert pdf to Word | pdf editor for mac | pdf to ppt for mac | pdf to Word for mac
      This article is very interesting. I will keep visiting this blog very often. M2ts converter m2ts converter | mts converter | I you’re your article.The things you have written sound very sincere and nice topics i am looking forward to its continuation. Many of us don’t know about this event. Blu Ray Ripper for Mac Mac OS X//| Blu Ray Ripper || Blu ray Converter // Blu ray Copy // Blu ray Cloner //blu ray maker Blu ray Maker // Blu ray Burner // Blu ray Backup / Rip Blu ray // Blu ray to AVI // backup Blu ray // Make Blu ray // Blu ray Backup // burn Blu ray // Convert Blu ray // Blu ray to HD | Blu ray to iPad // Thanks really thanks. blu ray to blackberry Thanks really thanks. ipad converter // pdf converter // pdf to images // AVCHD Converter // SWF Decompiler // Hulu Converter // mod converter // mts converter // m2ts converter

      پاسخ به اين پيام

پاسخ به اين مقاله

Kabul Press

www.kabulpress.org

www.frogbooks.net

www.ipplans.com

 

Register | Sign In | Password Forgotten? | Site Map | RSS | Tell a Friend | About Us| Contact Us | Home

نام نویسی | ورود برای انتشار | بازیابی کلمه ی عبور  | نقشه ی سايت | آر. اس. اس | رها پن را به دوستان خود معرفی کنيد;


Copyright© Blog RAHA- World Independent Writers' Home 2000-2010/ Authors

کليه ی حقوق محفوظ و متعلق به رها پن خانه ی نویسندگان آزاد و نویسندگان می باشد