RAHA

Home

Author Index

WORLD INDEPENDENT WRITERS' HOME

RAHA Charter - RAHA Membership - RAHA Book - Professional Literature - Literary Criticism - Opinion

 Poetry - Short Story - Author Index -  News World-class literature - Letter to Editor - Interview

 Writers in exile - Amateur literature - RAHA Gift - Link to RAHA  - Frog Books - Contact Us


Poetry

   

 

 Kabul Press, World Media Home

 

پيام خصوصي

 منوچهر آتشي

 .به او بگو : نمي توانم

…  

به او بگو. : اسبم مرده

وايستگاه قطار ولايتمان را شورشي نوميدي در اختيار گرفته

كه دست ها و آهن ها را به گروگان دارد  

و در برابر ، « اصل درخت انجير اجدادي اش »  مي خواهد

كه - آن چنان كه خودش مي گويد - كليد سبز بهشت اش بوده

هم ستر عورت روحش

هم ناشتاي دل وحشي اش

هم نام خانوادگي زن ويرانش

در زير دست و پاي مجريان « پروژه »

به او بگو : نمي تواند

اسبش مرده ، فرودگاه ولايتشان بسته

و آسمانشان را

جفتي پرنده ي مهاجر تاريك هيولا   

كه بيشتر به شكل سايه يا شبح پرنده اند قرق كرده اند

انگار ، از قرار ، در سفر قبل صياد ناداني ، جوجه ي نوبالي را

با تير -كمان قديمي اش ، زده بوده

به او بگو ، به هر حال ، فرودگاه بسته  

پرواز تعطيل است و او نمي تواند. .به او بگو : نمي توانم

اسبم مرده زنم طلاق گرفته و نرفته

چون از قرار ، حضانت روح محجور مرا

به او سپرده اند

....و ايستگاه ها و فرودگاه ها

به او بگو : اصلاً نمي تواند

بندي كه او را به اين جا طويله كرده

از جنس ريسمان و حلقه و زنجير نيست

از نوع ريشه هاي سرد آتش فشان هاي اعماق است ، كه او را

- شايد به ريشه هاي سرد آتش فشان ديگر گره زده اند

و او اگر بخواهد هم

بايد تمام جهنم ها را بردارد با خود و راه بيفتد

اصلاً بگو : دروغ مي گويد اين شياد و اين ها بهانه است

بگو كه از كجا معلوم

كه آن شورشي نوميد و آن پرنده هاي تاريك

و آن جهنم سرد خود نيستند ؟

!به او بگو  

فروردين 7 بوشهر

(در گرگ و ميش ذهن ) خنياي جان و ماده   

بر من خروس را منت نيست

به مؤذنان كوكي را

 پيش از گنجشكان و پيش از سپيده بر مي خيزم

: وناشتا فراهم آورم آفتاب را

يك سيني پر شبنم

يك روزنه غبار

يك استكان تخيل - با شير و قهوه ي رؤيا -

و

يك كهكشان شيري فكر

وقتي خروس مي خواند

من چاي اولم را نوشيده ام

سيگار اولم را گل كرده ام

و سطر ناب نخستينم را

به ارمغان گرفته ام از ايزدان

( مصرع اولين )

 

وقتي كليد جادو چرخيد

- در قفل روح -

آزادي بزرگ

- خنياي جان و ماده - آغاز مي شود

صدها هزار ياخته ي پير

زير فشار حس

تبخير مي شوند

گل مي دهد بدن

جان ، آبيار مي شودش

صدها هزار ياخته ي نو هجوم مي آورند

وخاكريزها را اشغال مي كنند

نور و نوا

فواره مي زنند از دل سنگرها

وقتي كليد چرخيد  

وباز شد بدن

و روح منفجر شد

- در گرگ و ميش ذهن -

ديگر نه بامدادي داريم

نه شامگاه

ديگر نه نيمروزي داريم

نه نيم شب

خط مدرج

- و مستقيم - زمان ، به هيأت هضلولي

 

ساعات و لحظه ها و شباروز را

درهم مي آميزد

و روز و شب

امروز و دي

امسال و پار و فردا

و قرن ها

در بيضي يگانه اي

كانون به هم تعارف خواهند كرد

و آفتاب

يك جام شير گرم « حمل » مي نوشد

يك بافه نور در طويله ي « ثور » مي اندازد

و جرعه اي شرنگ به « عقرب » مي بخشد

پيوسته نيز بر عدالت « ميزاني » است

منجوق به زنان عشاير

و نقل كهكشاني به كودكان

و آب آسماني

در كاسه ي سفال جذامي ها مي ريزد

و كندوي غزل را

سرشار مي كند از عسل گرم حس   

( در گرگ و ميش ذهن)     

 هذيان پرت  « بوالحسني ‹‹   

عقل سليم ارسطويي است

 و نعره هاي كافري حلاج

ايمان محض مصطفوي) )  

در گرگ و ميش ذهن

 « سام نوح » نيما را

در دره هاي كنعان مي گرداند

و دختران سليمان پادشاه

با كودكان وحشي من موش و گربه مي بازند

در سايه سار گزران.

در گرگ و ميش ذهن ، هندسه شعر

ترسيم كامل حلزوني دارد

و هيچ خطي ، هرگز

آن قدر « راست » نيست ، كه روزي  

در نقطه اي گره نخورد هر دو انتهاش

مانند تارزلف تو

در زير گردن من در گرگ و ميش صبح

در گرگ و ميش ذهن

روز از كرانه هاي مغرب بر مي آيد

و آفتاب

در مطلع رفيعش مي خواهد

تا سايه هاي جادو

سحر غريب خود را

بازي كنند

….

و سايه هاي جادو

 

از باد زاده مي شوند

بي بال در فضا حركت مي كنند

اريب

از پلكان ابر پايين مي آيند

در ريسمان سمت هوا چنگ مي زنند

و تاب مي خورند افق تا افق

و تاب مي خورند شفق تا فلق

و تاب مي خورند فلق تا شفق

بر آب ها ي نقره فرود مي آيند رقصان

خود را به موج مي سپرند و سپس

در نيمه راه از موجي

بر موج پس رونده سوار مي شوند

و باز

كر فاصله ي دو موج موازي

سر مست مي شتابند و

ديوانه وار رقص مي آغازند

در فرصت نهايي

بايد زمينيان را مسحور خود كنيم

تا دل به رقص جادوي ما خوش كنند

تا سر به سحر بابلي ما بسپارند

و رنج كار و گرسنگي را

( روي دفينه هاي خدا داده )

خاطر به كار خواجه ي ما وانهند

!دنيا نيرزد اي دوست

تسليم پيش آمده باش و خوش

دنيا جهنم توست ، دنيا

زندان توست

خاطر به حرف دلقك خود مسپار

بيهوده سر مكوب به ديوار

رزق تو از ازل شده تعيين

ديگر چه غم اگر

و دلقك از فراز موجي قد مي كشد

تسخر زنان و مي خواند

!تعيين ، ولي نه تأمين

!تعيين بلي ، ولي هميشه كم

در گرگ و ميش ذهن

 

از بادزاده مي شوند

بي بال در فضا حركت مي كنند

ار آب هاي گلگون مي رقصند

و آفتاب را هميشه - به تلبيس و سحر

برتخت زر نشانش

فوابيده مي طلبند پشت كوه هاي سياه

در گرگ و ميش ذهن ...

در گرگ و ميش صبحدم اما خورشيد

مژگان زر فشانش را وا مي كند از هم

و بادهاي جادو را در مي پيچاند

و گله هاي سامري

چون برگ هاي خشك

از پلكان موج فرو مي خزند

و پر شتاب

در قيف بي ترحم گرداب مي روند

دلقك پيام آخرش را

در نيمه راه بازگشت ندا مي دهد:

فرصت غنيمت است

تعيين شده است بلي !

تعيين ولي نه تأمين !   

در گرگ و ميش ذهن مي آيي

انگار از مسافرت قهر برگشته اي

آن گونه سر به زير و آرام

گيسو سپرده به باد

و عاطفه

دلشوره اي كه نفرت و خود خواهي را

مسموم كرده ، اما

خود بي خيال و چاك

زانو نمي جهاند بالا

و شرمسار مي آيي

به سايه روشن لبخند

مانند لاله اي كه رو به سپيده دم

آهسته مي خرامد بالا از سنگ

و پلك ها هنوزش خواب آلود.

در گرگ و ميش صبح مي آيي

ابهام خواب و خاطره با توست

با چشم و لب ها

با گونه ها و گيسو

انگار شرمسار و پشيمان باشي ، اما

از انحناي تهي گاهت

خطي است منحني ، كه تا تلاطم قلب و التهاب شقيقه ادامه دارد

و ترجمان گستاخي بديعي است كه:  

هر چند هم پشيمان رفته اي

از آمدن پشيمان نيستي

 در گرگ و ميش صبح

سرخاي لاله واره ي اندامت

شكل جهان واقعي است

كه از مه غليظ سحرگاهي بيرون آيد

تا آفتاب را

در بركه هاي منتظر و بال پرستو به بربكشد

مانند روم ، مغروري

بعد از پيروزي، حتا

...بعد از شكست و تسليم

اسفند 68  جم

 

 

RAHA/12/Apr/2003

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

As the mind has no boundaries, the RAHA concept does not have frontiers and is opposed to information and cultural control by global communication entities whether media conglomerates, states or local governments, or religions

From independent writers to independent readers

RAHA- World Independent Writers' Home


Copyright© RAHA- World Independent Writers' Home 2000-2004/ Authors